عقود معین و نامعین

عقود معین و نامعین چیست؟

تفاوت قرار داد معین و نامعین در چیست؟

منظور از قرار داد بیع چیست؟

قرارداد مزارعه چیست؟

قرارداد مساقات چسیت؟

قرارداداجاره چیست؟

عقد مضاربه چگونه عقدی است؟

قرار داد جعاله چیست؟

عقد ضمان چه عقدی است؟

حق شفعه در بیع چگونه تعیین می شود؟

شروط عقد صلح کدامند؟


مشاوره رایگان برای انعقاد عقود معین و نامعین با مشاور ثبت آنلاین


تعریف عقود معین و نامعین

 قانونگذار عقود را در مفهوم کلی عقود و قراردادها به دو دسته تقسیم نموده است:

عقود نامعین

عقود یا قراردادهای بی نام: که تحت الزام ماده 10 قانون مدنی قرار دارند و تنها شرط محدود کننده آنها عدم مخالفت با نظم عمومی و قانون است یعنی همین که مخالف نظم عمومی و قانون نباشند صحیح هستند و نا معین نامیده می شوند.

عقود معین

عقود معین یا قراردادهای بانام :عقود معین عقودی هستند که قانون گذار بر آنها نام نهاده و شرایط و ارکان و آثار آنها را بیان نموده است. مثل عقد اجاره، بیع (خرید و فروش)، هبه، وکالت، مضاربه، وقف، عاریه، ودیعه و ... .

 

چند نکته مهم و کاربردی در مورد عقود معین

1- قانون گذار در ایران به تبیعت از کتب فقها خصوصا کتاب شرایع الاسلام محقق حلی، بسیاری از عقود را نام گذاری کرده و شرایط و احکام مخصوصی برای آنها ذکر کرده است.
2- در صورتی که عقدی منعقد شود و نامی بر آن نهاده نشود مثلا اینکه، در صدر آن عبارت مبایعه نامه یا اجاره نامه یا هبه نامه یا وکالتنامه، نوشته نشود عقد صحیح است و اگر شرایط هر یک از این عقود را نداشته باشد مطابق ماده 10 قانون مدنی صحیح و لازم الاجراست.
3- اگر عقد و قراردادی منعقد شود و نام هم برای آن گذاشته شود ولی شرایط قانونی آن عقد را نداشته باشد مثل اینکه عنوان عقد اجاره باشد ولی مدت عقد ذکر نشده باشد، درست این است که عقد را صحیح بدانیم (ماده 223 قانون مدنی) و نام گذاری طرفین را حمل بر مسامحه نمائیم.
4- ممکن است نام قراردادی یک چیز گذاشته شود و عناصر و ارکان مندرج در آن قرارداد با عقد دیگری مطابقت نماید که در این صورت محتوا مهم است نه نام گذاری. (قاعده تبعیت عقد از قصد و نیز ماده 224 قانون مدنی).
5- کلیه عقود و قراردادها (چه قراردادهای با نام و معین و چه قراردادهای بی نام و قراردادهای تحت حکومت ماده 10 قانون مدنی) نسبت به طرفین لازم الاجراست یعنی طرفین ملزم به تبعیت از مفاد آن بعد از امضاء و انشاء و انعقاد قراداد هستند، مگرا ینکه انصراف و عدول از آن عقود در قانون جایز دانسته شده باشد. در اصطلاح به دسته اول عقود لازم و به دسته دوم عقود جایز گفته میشود (ماده 219 قانون مدنی).
6- عقد میتواند کتبی و شفاهی باشد و برای صحت آن مکتوب بودن ضروری نیست. قرارداد شفاهی را از طریق شهادت شهود یا اقرار طرف و یا دلایل دیگر اثبات دعوا میتوان ثابت نمود.
7- قرارداد کتبی میتواند رسمی یا عادی باشد. قرارداد رسمی به قراردادی گفته میشود که طی یک سند رسمی تنظیم شده باشد و غیر از آن کلیه قراردادها اعم از اینکه در بنگاه املاک منعقد شده باشند یا کدرهگیری داشته باشند یا نه، عادی هستند.

تعریف و انواع عقود و قراردادهای معین 

 قرار دادمعین و نامعین2

  ​قرارداد بیع:

بیع عبارت است از تملیک عین به عوض معلوم

آنچه فروشنده قصد فروش آن را دارد،در بیع یک عین وعین، مالی است که معمولا وجود مادی و محسوس دارد و به طور مستقل مورد معامله قرار می گیرد است نه منفعت که ثمره تدریجی از عین دیگر است ویا حق
عوض: آنچه خریدار در ازای خرید مبیع می پردازد ضرورتی ندارد که عوض مقرر شده در بیع، پول باشد و این عوض می تواند کالا یا خدمات نیز باشد
پس از توافق بایع و مشتری در مبیع و قیمت آن، عقد بیع به ایجاب و قبول واقع می شود. ممکن است بیع به داد و ستد نیز واقع گردد.

شرایط ایجاد حق شفعه در بیع

هر گاه مال غیرمنقول قابل تقسیمی بین دو نفر مشترک باشد و یکی از دو شریک حصه خود را به قصد بیع به شخص ثالثی منتقل کند، شریک دیگر حق دارد قیمتی را که مشتری داده است، به او بدهد و حصه مبیعه را تملک کند. مبنای حق شفعه، دفع شریک ناخواسته و قهری است.

قرارداد اجاره:

اجاره عقدی است که به موجب آن مستاجر مالک منافع عین مستاجره می شود.
اجاره دهنده را موجر اجاره کننده را مستاجر و مورد اجاره را عین مستاجره گویند
مدت اجاره از روزی شروع می شود که بین طرفین مقرر شده است و اگر در عقد اجاره ابتدای مدت ذکر نشده باشد، از وقت عقد محسوب می شود.

قرارداد مزارعه:

مزارعه عقدی است که به موجب آن احد طرفین زمینی را برای مدت معین به طرف دیگر می دهد که آن را زراعت کرده و حاصل را تقسیم کنند
طرفی که زمین را برای مدت معینی برای امر زراعت در اختیار دیگری قرار می دهد را مزارع و عامل را زارع می گویند.
لازم به ذکر است مدت مزارعه باید متناسب با زراعتی باشد که مقصود طرفین است، در غیر اینصورت، مبطل عقد خواهد بود.
طبق رای دیوان عالی کشور؛ اگر کسی به سرپرستی و مباشرت اراضی و باغات دیگری تعیین و منصوب شود، در اینصورت مباشر زارع محسوب نمی شود.

قرارداد مساقات:

مساقات معامله ای است که بین صاحب درخت و امثال آن (بوته هایی که ریشه ثابت دارد و در حکم درخت است) با عامل در مقابل حصه مشاع معین از ثمره واقع می شود و ثمره اعم است از میوه و برگ وگل و غیر آن
سقی به معنی آبیاری است ولی مساقات محدود به آبیاری نیست و تمام کارهای لازم برای نگاهداری درختان را شامل می شود.
درخت موضوع مساقات باید مثمر باشد. منتها منظور از ثمره، آن حاصلی است که از درخت جدا می شود مثل برگ و گل وچای. البته همین که احتمال ایجاد ثمره تا پایان عقد وجود داشته باشد کافی است، اگر چه در واقع چنین نشود
در مساقات نیز باید مدت، معین باشد.

شرکت:

شرکت عبارت است از اجتماع حقوق مالکین متعدد در شیء واحد به نحو شاعه
شرکت عقدی است که به موجب آن دو یا چند شخص به منظور تصرف مشترک و تقسیم سود و زیان و گاه مقاصد دیگر (همچون کارهایی که جنبه اخلاقی و اجتماعی دارند که در اصطلاح حقوقی به چنین اتحادی انجمن می گویند) حقوق خود را در میان می نهند تا به جای آن مالک سهمی مشاع از این مجموعه شوند
شرکت مدنی بر خلاف شرکت تجاری، شخصیت حقوقی مستقل ندارد.

قرض:

قرض عقدی است که به موجب آن احد طرفین مقدار معینی از مال خود را به طرف دیگر تملیک می کند که طرف مزبور مثل آن را از حیث مقدار و جنس و وصف، رد نماید (بنابراین در وهله اول مقترض باید مثل مالی را که قرض کرده است رد کند اگرچه قیمتا ترقی یا تنزل کرده باشد) و در صورت تعذر در رد مثل، قیمت یوم الرد را بدهد.
در موقع مطالبه حاکم می تواند با توجه به وضع مالی مدیون و با توجه به اوضاع و احوال و شرایط ضمنی و بنایی طرفین، برای مقترض مهلت یا اقساطی قرار بدهد.
قرض دهنده را مقرض و قرض گیرنده را مقترض می گویند.

ضمان:

ضمان عقدی است که به موجب آن شخصی، در برابر طلبکار و با موافقت او، دین دیگری را به عهده می گیرد و انتقال آن را به ذمه خویش می پذیرد.
در ضمان رضای مدیون اصلی شرط نیست.

حواله:

حواله عقدی است که به موجب آن طلب شخصی از ذمه مدیون به ذمه شخص ثالثی منتقل می گردد.
مدیون را محیل. طلبکار را محتال. شخص ثالث را محال علیه می گویند.
حواله با رضای محتال (طلبکار) و قبول محال علیه (شخص ثالث) محقق می گردد.

عقد صلح:

در مفهوم صلح نوعی تسالم یا گذشت وجود دارد. یعنی در هر مورد که وجود حقی بین دو نفر مشتبه است یا مورد نزاع است، طرفین برای پرهیز از تنازع، عقدی بر اساس گذشت متقابل منعقد می کنند که صلح نامیده می شود.
صلح ممکن است در مورد رفع تنازع موجود و یا جلوگیری از تنازع احتمالی در مورد معامله و غیر آن واقع شود.
طرفین عقد می توانند به صرف منعقد کردن قراردادهای خود ذیل نام صلح، از احکام خاص برخی از عقود، فرار کنند
مثلا؛ طرفین عقد می توانند با قرار دادن عنوان صلح بر عقد بیع، مانع ایجاد حق شفعه برای ثالث ( شریک ) که در بیع ایجاد می شود، گردند.

 عقدمضاربه:

مضاربه عقدی است که به موجب آن احد متعملین سرمایه می دهد با قید اینکه طرف دیگر با آن تجارت کرده و در سود آن شریک باشند
صاحب سرمایه، مالک و عامل، مضارب نامیده می شود.
حصه هر یک از مالک و مضارب در منافع باید جزء مشاع ازکل از قبیل: ربع یا ثلث و غیره باشد و توافقی که در آن تمام سود از آن مالک باشد، مضاربه محسوب نمی شود.

قرارداد جعاله:

جعاله عبارت است از التزام شخصی (جاعل) به اداء اجرت معلوم (جعل)در مقابل عملی اعم از اینکه طرف (عامل) معین باشد یا غیر معین.
با توجه به تعریف فوق جعاله به دو نوع تقسیم می شود:
جعاله خاص: که در آن عامل، معین است. بنابراین انجام دادن عمل از سوی دیگران اجری ندارد
جعاله عام: که در آن عامل، غیر معین است. بنابراین نخستین کسی که کار مورد نظر را انجام دهد و نتیجه را تسلیم کند، اجرت به او تعلق خواهد گرفت.

ودیعه:

ودیعه عقدی است که به موجب آن یک نفر مال خود را به دیگری می سپارد برای آنکه آن را مجانا نگاه دارد.
ودیعه گذار را مودع و ودیعه گیر را مستودع یا امین می گویند.
امانت در این تعریف امانت قراردادی است که در آن شخصی مالی را به اختیار و اذن مالک در اختیار می گیرد و رابطه وی با مالک تابع تراضی و مفاد اذن مالک است و قانون و عرف در آن جنبه تفسیری و تکمیلی دارد.
در ودیعه قبول امین لازم است اگرچه به فعل باشد.

عاریه:

عاریه عقدی است که به موجب آن احد طرفین به طرف دیگر اجازه می دهد ه از عین مال او مجانا منتفع شود.
عاریه دهنده را معیر و عاریه گیرنده را مستعیر گویند.
بنابراین اثر عقد عاریه اذن در انتفاع و بهره مند شدن از عین مالی است که به عاریه داده شده است.

وکالت:

وکالت عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین، طرف دیگر را برای انجام امری نایب خود می نماید.
طبیعت اعطای نمایندگی اقتضاء می کند که وکیل واسطه انجام عمل حقوقی و ایجاد تعهد برای موکل باشد و خود عهده دار امری نگردد
تحقق وکالت منوط به قبول وکیل است اما آگاه شدن موکل از آن شرط نیست.
اقدام وکیل بدون اعلام قبولی، قبولی ضمنی تلقی می شود و آگاه شدن موکل از آن شرط نیست.
بنابراین وکال ایجابا و قبولا به هر لفظ یا فعلی که دلالت بر آن کند واقع می شود البته در جایی که موضوع وکالت انجام عمل حقوقی است که انعقاد یا اثبات آن مستلزم تنظیم سند رسمی است (مانند انتقال املاک ثبت شده) وکالتنامه باید سند رسمی باشد.
وکالت به وکیل دادگستری هم از جمله این عقود است.

هبه:

هبه عقدی است که به موجب آن یک نفر مالی را مجانا به کس دیگری تملیک می کند.
تملیک کننده واهب، طرف دیگر را متهب. مالی که مورد هبه است عین موهوبه می گویند.
هبه از جمله عقود عینی می باشد به این معنا که در صورتی واقع می شود که متهب (هدیه گیرنده) علاوه بر قبول، آن را قبض کند. اعم از اینکه قبض کنند ه خود متهب باشد یا وکیل او
این به قبض دادن نیز باید با اذن واهب (هدیه دهنده) صورت گیرد. در غیر اینصورت فاقد اثر خواهد بود.

کفالت:

کفالت عقدی است که به موجب آن احد طرفین در مقابل طرف دیگر احضار شخص ثالثی را تعهد می کند.
متعهد را کفیل. شخص ثالث را مکفول و طرف دیگر را مکفول له می گویند.
کفالت عقدی است از سوی کفیل لازم و از سوی مکفول له جایزبنابراین کفیل که ملتزم به احضار شخص ثالث است باید پایبد به این التزام بماند و نمی تواند آن را یکجانبه فسخ کند مگر در موارد قانونی. درصورتی که مکفول له صاحب حقی شده است که هر زمان اراده کند می تواند از آن بگذرد.

رهن:

رهن عقدی است که به موجب آن مدیون مالی را برای وثیقه به داین می دهد. رهن دهنده را راهن و طرف دیگر را مرتهن می گویند.
به این نوع وثیقه، وثیقه عینی می گویند به این معنا که در آن طلبکار بر مال معینی از اموال بدهکار حق عینی (سلطه ای است که شخص معین نسبت به یک شیء معین مادی دارد و می تواند آن را مستقیم و بدون واسطه اجرا کند) می یابد و این حق عینی ناشی از عقد رهن است.

تفاوت عقد معین و عقد نامعین

تعیین مقررات عقد در قانون : مهمترین تفاوت عقد معین و عقد نامعین این است که عقد نامعین تنها تابع شرایط اساسی و عمومی صحت معامله است و در صورتی که این شرایط را داشته باشد ، قرارداد درست خواهد بود . اما برای عقد معین علاوه بر شرایط عمومی حاکم بر همه قراردادها ، در قانون شرایط و مقررات ویژه و منحصر به فردی در نظر گرفته شده است . مثلا در قانون حق شفعه تنها برای عقد بیع ( خرید و فروش ) تعریف شده است و از مواردی است که مخصوص عقد بیع است. .
سکوت قرارداد درباره موضوعی : اگر در عقد معین درباره موضوعی تعیین تکلیف نشده باشد ، مثلا در عقد خرید و فروش زمان تحویل دادن کالای خریداری شده ( مَبیع ) مشخص نشده باشد ، می توان با مراجعه به قانون و تفسیر مواد آن و توجه به اراده دو طرف عقد ، تکلیف موضوعی که در قرارداد درباره آن  صحبت نشده است را مشخص کرد . اما در عقد نامعین ، چون این عقود با توجه به احکام قانونی اما طبق سلیقه دو طرف منعقد می شوند و قواعد ویژه ایی در قانون ندارند ، اگر درباره امری سکوت شده باشد ، قاضی باتوجه به قرارداد و انگیزه دو طرف در بستن آن ، به بررسی موضوع می پردازد.

 نحوه تشخیص عقد معین از عقد نامعین

گاهی ما عقدی را منعقد می کنیم و با توجه به تصور خود از منابع قانونی و عرف جامعه نامی برای آنها انتخاب می کنیم . این نام لزوما درست نخواهد بود و در نحوه تشخیص عقد معین از عقد نامعین اشتباه می کنیم . این وظیفه دادرس و قاضی است که با توجه به نوع تعهد و تکلیف ایجاد شده و قصد و نیت طرفین برای انعقاد عقد ، با توجه به شرایطی که در قانون برای هر عقد ذکر شده است ، عنوان عقد را مشخصی خواهد کرد.
گذاشتن این وظیفه بر عهده دادگاه به این دلیل است که گاهی افراد قراردادی می بندند و نام آن را وکالت می گذارند ، در صورتی که نام درست عقد طبق مقررات قانونی کفالت است . در قانون برای این دو عقد مقررات متفاوتی در نظر گرفته شده است ، بنابراین دانستن نام درست آنها مهم است و در صورت بروز اختلاف تشخیص آن بر عهده دادگاه است .


مشاوره رایگان آنلاین و تلفنی با وکلا و مشاوران برای آشنایی با قوانین قرار دادها


 

چاپ  ایمیل